دل باخته

دل باخته

منوي اصلي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:







Alternative content


..


کد تغییر شکل موس

.. ابزار های مفید وبلاگ نویسان ..


گاهی لازمه....


 

 

گاهی لازمه....
آدما گاهی لازمه
چند وقت کرکرشونو بکشن پایین
یه پارچه سیاه بزنن درش و بنویسن :
کسی نمرده.
فقط دلم گرفته.....

 

آدم ها برای هم سنگ تمام می گذارند!!
آدم ها برای هم سنگ تمام می گذارند.
اما نه وقتی که در میانشان هستی، نه...
آن جا که در میان خاک خوابیدی؛
�سنگ تمام� را می گذارند و می روند ...!

 

کافی است سر به زیر باشی...

گرگ شده اند اینروزها...
کافی است سر به زیر باشی

با بره اشتباهت میگیرند

خیز برمیدارند برای دریدنت...

نويسنده: محمد تاريخ: یک شنبه 29 ارديبهشت 1392برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

دلبسته...

نمی دانم چرا اینگونه است؟


وقتی نگاه عاشق کسی به توست

 

می بینی اما


دلت بسته به مهر دیگری است


بی اعتنا می گذری


و عاشقانه به کسی می نگری


که دلش پیش تو نیست...

 

 

دیکتــــه روزگار



نبودنت را برایم دیـکتــــــه می کنــــد



و نـُمره من



بـاز می شود . . . صــفــــــــر !



هنــــــوز . . .



نـبودنـت را . . . یـاد نگرفتــــه ام

نويسنده: محمد تاريخ: چهار شنبه 4 ارديبهشت 1392برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

گفته های عاشق شکست خورده

 

از یک عاشق شکست خورده پرسیدم:

 

 بزرگ ترین اشتباه؟ گفت عاشق شدن

 

گفتم بزرگ ترین شکست؟ گفت شکست عشق

 

گفتم بزرگترین درد؟ گفت از چشم معشوق افتادن

 

گفتم بزرگترین غصه؟ گفت یک روز چشم های معشوق رو ندیدن

 

گفتم بزرگترین ماتم؟ گفت در عزای معشوق نشستن

 

گفتم قشنگ ترین عشق؟ گفت شیرین و فرهاد

 

گفتم زیبا ترین لحظه؟  گفت در کنار معشوق بودن

 

گفتم بزرگترین رویا؟ گفت به معشوق رسیدن

 

پرسیدم بزرگترین ارزوت؟ اشک تو چشماش حلقه زدو با نگاهی سرد گفت: ( مرگ)

نويسنده: محمد تاريخ: جمعه 2 دی 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

دلم از گارنتی افتاده

خدايـا مرا که آفريدي گـارانـتـي هم داشتم ؟

دلـم از کار افتاده !
 


 

نويسنده: محمد تاريخ: جمعه 1 دی 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

سکوت تلخ

نخستين بار زيرقطره هاي باران ...

درپهناي دل غمناك آسمان ...

ودرآن هواي سوزناك

در كنار برگ هاي زردوباران خورده ي درختان

با تمام ياس و نااميدي ام

تورا احساس كردم...

احساس كردم با آغوش گرم وآرامت

وبا بوسه هاي آتشين و پرمهرت

و نفس هاي عطرآگين و وسوسه انگيزت...

احساس كردم...

عشق را...

بودن را...

و...

معناي تلخ زندگي را...!!

نويسنده: محمد تاريخ: جمعه 1 دی 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

باز باران...

آپلود عکس...... بعد از خیلی وقت ........ دوباره امروز بارون بارون بارون بارون بارید.... و من دیدمش ..... لمسش کردم........ حسش کردم........ اونو با تمام وجودم در آغوش گرفتم...... بهش گفتم " دوست دارم..." و اون فقط نگام کرد..... خدایا دوست بدار دلی را که دلی را تا سر حد بی دلی دوست دارد...

نويسنده: محمد تاريخ: چهار شنبه 30 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

...

....غمناک

نويسنده: محمد تاريخ: چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

همیشه در قلبمی

عکس های عاشقانه تنهایی و جدایی

اینکه در قلبمی ، باور کرده ام که تا ابد مال منی ، حتی اگر نباشی ، 

 

حتی اگر مرا نخواهی

 

تو نمیدانی وسعت عشقم را ، چگونه آهسته بگویم وقتی نمیشنوی

 

صدای فریادم را...

 

لحظه های نبودنت تصویریست از یک شب بی ستاره ،

 

از آن شبهایی که بی قرارتر از دلم دلی بی تاب نیست ،

 

بدان قدر دلی را که مثل آن در پی عشقش نیست!

 

تو نمیدانی به خاطرت با گذر زمان از همه دنیا میگذرم ،

 

تا برسد به لحظه ای که دیگر هیچ فرصتی برای در کنار تو بودن نمانده باشد ،

 

آنگاه عشقت را با خودم به آن دنیا خواهم برد ،

 

تا به ساکنان آن دنیا نیز ثابت کنم که بدجور عاشقت هستم...

 

تمام وجودم به تو وابسته است ، بودنم به بودنت بسته است ،

 

نشکن دلم را که این دل خسته است!

 

منی که اینجا زانو به بغل گرفته ام ،آرزوی در آغوش کشیدن تو را دارم ،

 

منی که تنها تو را دارم...

 

چشمانم را میبندم و تو را در کنارم تصور میکنم ، ای کاش رویا نبود ،

 

ای کاش دلم اینک در این لحظه ی پر از دلتنگی تنها نبود...

 

انگار از همان آغاز ،آغاز من بوده ای ، نفسهای عشق را به من داده ای،

 

تا از تو به عشق برسم، تا از عشق دوباره به تو برسم...

 

اینکه تو را در قلبم احساس میکنم ، اینکه عشقم هستی به داشتنت افتخار میکنم ،

 

همین برایم زیباست ، دنیا را بی خیال ، تمام زیبایی ها در وجود تو پیداست!

 

نگیر از قلبم بودنت را که قلبم از تپش می افتد ،

 

نگیر از من گرمی دستانت را که وجودم یخ میزند

 

اینکه در قلبمی ، باور کرده ام که تو جزئی از وجودمی،

تو نیز باور کن این عشق جاودانه را...

 

نويسنده: محمد تاريخ: چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

کسی را...


کسی را پیدا کنید که:

هیچگاه از بوسیدن شما خسته نشود.

وقتی احساس حسادت می کنید، شما را در آغوش بگیرد.

وقتی عصبانی هستید شما را درک کند و ساکت بماند.

وقتی حالتان خوب نیست دستتان را بگیرد.

آینده خود را با شما تصور کند و برایش برنامه ریزی نماید.

وقتی چنین شخصی را یافتید هرگز رهایش نکنید...!

نويسنده: محمد تاريخ: چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

گونه هایت خیس اســـت . . .
باز با این رفیق نابابـــــت . . نامش چه بود ؟ هان ! باران . . .
باز با "باران " قدم زدی ؟
هزار بار گفتم باران رفیق خوبی نیست برای تنهایی ها . . .
همدم خوبی نیست برای درد ها . . .
فقط دلتنگی هایت را خیس و خیس و خیس تر میكنــــــد . . .

12889725105.jpg
 

نويسنده: محمد تاريخ: دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

خدایا پناهم ده

خداوندا پناهم ده

خداوندا
من از تنهایی و برگ ریزان پاییز، من از سردی زمستان
من از تنهایی و دنیای بی تو میترسم

خداوندا
من از دوستان بی مقدار، من از همراهان بی احساس
من از نارفیقی های این دنیا میترسم

خداوندا
من از احساس بیهوده بودن، من از چون حباب آب بودن
من از ماندن چو مرداب میترسم

خداوندا
من از مرگ محبت، من از اعدام احساس به دست دوستان دور یا نزدیك میترسم

خداوندا
من از ماندن میترسم، من از رفتن میترسم

خداوندا
من از خود نیز میترسم
خداوندا پناهم ده

 

 

نويسنده: محمد تاريخ: سه شنبه 9 آبان 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

دوست دارم

 

 

 

 


نه شاعرم تا بتونم واسه نگاهت غزل بگم


نه قادرم تا بتونم واسه چشات قصه بگم


فقط اینو خوب میدونم تا زنده ام تا جون دارم دوست دارم..........................


نويسنده: محمد تاريخ: یک شنبه 7 آبان 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

سخته شاید تو ندونی.....

 

یکی خیلی دور اما نزدیک

یکی خیلی نزدیک اما دور دور

خیلی سختر از اونیه که تصور کنی

نزدیک کسی باشی که بدونی دلش برای کسی در دوردست می تپه

و انچنان دور باشی از اون که ندونه در همین حوالی کسی است که ....

چقدر تلخه ولی ....

نگاه کنی به چشماش و بدونی که منتظر اومدن کسی هست که غیر از توئه

نگاهت کنه و بدونی که تو فکرش کسی هست که تو نیستی

باهاش حرف بزنی و بدونی که صدای کسی تو گوششه که صدای تو قابل شنیدن نیست

و باهات حرف بزنه اما میدونی حرفایی میزنه که دنبال ردی و شاید راهی برای با او بودنه

و تو

صبورانه ... دردمندانه .... عاشقانه بهش بگی

اگه دوستش داری رهاش نکن

اگه دوستش داری براش هر کاری میتونی بکن

فک کن که اگه اینبار تلاش نکنی دیگه فرصتی نداری

بهش بگی که چیکار کنه موفق بشه و چیکار کنه که شکست نخوره

سخته شاید تو ندونی


 

نويسنده: محمد تاريخ: شنبه 29 مهر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

 

در شهر بودم

دیدم

هر کس به دنبال چیزی می دود

یکی به دنبال پول

یکی به دنبال چهره دلکش

یکی به دنبال لحظه ای توجه چشمان هرزگرد

یکی به دنبال نان

یکی هم به به دنبال اتوبوسی !

اما دریغ

هیچکس دنبال خدا نبود !!!





کدامین چشمه اب سمی شده است
که اب از اب می ترسد
و حتی ذهن ماهیگیر از قلاب می ترسد
گرفته دامن شب را سکوتی انچنان مبهم
که مژه از چشم و چشم از پلک و پلک از خواب میترسد.






میگفتند باران که می بارد بوی خاک بلند میشود...

اما اینجا باران که میزند فقط بوی خاطره ها می آید.




خاطرات را باید سطل سطل

از چاه زندگی بیرون کشید!

خاطرات نه سر دارند و نه ته

بی هوا می آیند تا خفه ات کنند

می رسند...

گاهی وسط یک فکر

گاهی وسط یک خیابان

سردت می کنند،داغت می کنند

رگ خوابت را بلدند،زمینت می زنند

خاطرات تمام نمی شوند...تمامت می کنند!!








هیچ وقت نگو رسیدم ته خط....
"اگر هم احساس کردی رسیدی ته خط"....
یادت بیار که معلم کلاس اولت گفت:نقطه سر خط.....

 

نويسنده: محمد تاريخ: شنبه 29 مهر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

برای خودت زندگی کن...

برای خودت زندگی کن،

کسی که ترا دوست داشته باشد، با تو میماند

برای داشتنت می جنگد....

اما اگر دوست نداشته باشد، به بهانه می میرود......





قبل از این که بخواهی در مورد من و زندگی من قضاوت کنی

کفشهای من را بپوش و در راه من قدم بزن .

از خیابانها، کوهها و دشت هایی گذر کن که من گذر کردم

اشکهایی را بریز که من ریختم

دردها و خوشیهای من را تجربه کن

سالهایی را بگذران که من گذراندم...

روی سنگهایی بلغز که من لغزیدم

دوباره و دوباره برپاخیز و مجدداً در همان راه سخت قدم بزن

همانطور که من انجام دادم ...

بعد ، آن زمان می توانی در مورد من قضاوت کنی....




 

نويسنده: محمد تاريخ: شنبه 29 مهر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

شایـد منمـ ...

اینـ روزهـا ..


همه ادعا دارن طعمـ خیانتـ را چشیده انـد..


همه ادعا دارن که بـدیـ را به چشمـ دیده انـد ..


همه ادعا دارن که تنــهاییـ را کشیده انـد ..


پـس کیـستـ کـه ایـن دنیـا را به گنــــد کشیده استـ؟!


شایـد منمـ ... !!!

نويسنده: محمد تاريخ: شنبه 29 مهر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

ممنوع

دل من حوصله کن داد زدن ممنوع است


داد از این همه بیداد زدن ممنوع است.


بین این قوم که هر کار ثواب هست کباب


این دل سوخته را باد زدن ممنوع است.


تیشه بر ریشه ی فرهاد زدن شیرین است


حرفی از پیشه ی فرهاد زدن ممنوع است.


شادی از منظر این قوم گناهیست بزرگ


بزن آهنگ ولی شاد زدن ممنوع است.

نويسنده: محمد تاريخ: شنبه 29 مهر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

نباید

نباید شیشه را با سنگ بازی داد!


نباید مست را در حال مستی دست قاضی داد!


نباید بی تفاوت چترِ ماتم را به دست خیس باران داد...


کبوترها که جز پرواز آزادی نمیخواهند،


نباید در حصار میله ها


با دانه ی گندم به او تعلیم ماندن داد....

نويسنده: محمد تاريخ: شنبه 29 مهر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

خیلی وقت است فراموش کرده ام کدام یک راسخت ترمیکشم !!!

رنج...!

انتظار...!

یانفس را...!!

نويسنده: محمد تاريخ: پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

دوست واقعی کیست؟

دوست کسی است که همه کارهای تو برایش مهم باشد...

دوست کسی است که در خوشی ها و ناخوشی ها به او رو کنی ...

دوست کسی است که همه کرده های تو را بفهمد...

دوست کسی است که حقیقت را درباره خودت به تو بگوید...

دوست کسی است که بداند در هر حال چه بر سر تو می آید ...

دوست کسی است که با تو رقابت نکند...

دوست کسی است که وقتی همه چیزبرای تو خوب است از ته دل خوشحال شود ...

دوست کسی است که وقتی اوضاع خوب نیست بکوشد تو را شاد کند...

دوست کسی است که امتداد تو باشد و بدون او کامل نباشی.....

 

نويسنده: محمد تاريخ: شنبه 22 مهر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

وقتی غمگینی

 

گفتم: خدایا یه سوال بپرسم؟

گفت : بپرس

 

گفتم چرا هر موقع من شادم همه با من می خندند

اما وقتی غمگینم کسی با من گریه نمی کند؟

 

گفت خنده را برای جمع آوری دوست

و غم را برای انتخاب بهترین دوست آفریدم.

 

 

نويسنده: محمد تاريخ: شنبه 22 مهر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

محبت خدا به بنده

خدا: بنده ی من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است.

بنده: خدایا...! خسته ام... نمی توانم...!!

خدا: بنده ی من، دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان.

بنده: خدایا! خسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم.

خدا: بنده ی من قبل از خواب این سه رکعت را بخوان.

بنده: خدایا! سه رکعت زیاد است...

خدا: بنده ی من فقط یک رکعت نماز وتر بخوان.

بنده: خدایا! امروز خیلی خسته ام! آیا راه دیگری ندارد؟؟

خدا: بنده ی من قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله.

بنده: خدایا! من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم می پرد!

خدا: بنده ی من همانجا که دراز کشیده ای تیمم کن و بگو یا الله.

بنده: خدایا! هوا سرد است... نمی توانم دستانم را از زیر پتو در بیاورم.

خدا: بنده ی من در دلت بگو یا الله ما نماز شب برایت حساب می کنیم.

بنده اعتنایی نمی کند و می خوابد...

خدا: ملائکه ی من! ببینید...!!!

من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابیده است...

چیزی به اذان صبح نمانده، او را بیدار کنید...

دلم برایش تنگ شده است امشب با من حرف نزده...

ملائکه: خداوندا! دوباره او را بیدار کردیم اما، باز خوابید...

خدا: ملائکه ی من در گوشش بگویید: پروردگارت متنظر توست!!!

ملائکه: پروردگارا! باز هم بیدار نمی شود!

خدا: اذان صبح را می گویند، هنگام طلوع آفتاب است...

ای بنده ی من، بیدار شو نماز صبحت قضا می شود...

خورشید از مشرق سر بر می آورد...

ملائکه: خداوندا! نمی خواهی با او قهر کنی؟؟

 خدا: او جز من کسی را ندارد...

شاید توبه کرد!!!

 

بنده ی من تو به هنگامی که به نماز می ایستی

من آنچنان گوش فرا میدهم که انگار همین یک بنده را دارم

و تو چنان غافلی که گویا صدها خدا داری...

 

نويسنده: محمد تاريخ: شنبه 22 مهر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

بی حد و مرز دوستت دارم


این بار مینویسمت

” تو ” را میان اصطحکاک مداد و کاغذ

گیر خواهم انداخت

شاید اینگونه بشود تو را

” تجربه ” کرد …!!!

برای تویی که قلبت پـاک است

برای تو می نویسم

برای تویی که تنهایی هایم پر از یاد توست

برای تویی که قلبم منزلگه عـــشـــق توست

برای تویی که احساسم از آن وجود نازنین توست

برای تویی که تمام هستی ام در عشق تو غرق شد

برای تویی که چشمانم همیشه به راه تو دوخته است

برای تویی که مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاک خود کردی

برای تویی که وجودم را محو وجود نازنین خود کردی

برای تویی که هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است

برای تویی که سـکوتـت سخت ترین شکنجه من است

برای تویی که قلبت پـاک است

برای تویی که در عشق ، قـلبت چه بی باک است

برای تویی که عـشقت معنای بودنم است

برای تویی که عـشقت معنای بودنم است

برای تویی که غمهایت معنای سوختنم است

برای تویی که آرزوهایت آرزویم است

دوستت دارم تا ……..!

نه …!

دیگر برای دوست داشتن هایم تایی وجود ندارد

بی حد و مرز دوستت دارم

نويسنده: محمد تاريخ: پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

مستم...

میخـــواهم امشب باتــــــــو

تمــــام شب را پرســه زنـــم

شــــــاید دلــــــــم خواست مست بشـم

و تــا صبح غرق شــــوم در اغـــــوشــت

ولـــــــــی...

عطــــــر تنــت زود تـــر از هــر شـــرابی

مـــن را مست میکنـــــد...!! 

 

 

نويسنده: محمد تاريخ: پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

بـــلافــــاصــــلــه پـــــس از مـــــرگــــم مــــرا بـــــه خــــــاکــــــ نـــســــپـــــاريــــــد.....
دوســـــتــــــانــــــم عـــادتـــــــ دارنـــــــد کـــــه ديـــــــــــــــر بـــيـــــايــــنــــــــد....

.

 

نويسنده: محمد تاريخ: پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

دوست دارم

 


حال عجیبی دارم غمی دارم که آیا روزی این عطش جاودانه ی من و جانکاه

                                       

                                            برای رسیدن به تو به پایان خواهد رسید؟

 

چقدر محتاج کنار تو بودنم...

 

                                        چقدر برای زیارت چشمهایت روز شماری کرده ام...

 

تمام دعاهایم برای لمس دستهای

 

                                      توست و تمام اشک هایم برای نگاه مهربان تو...

 

"زمان همیشه از آن تو نیست

 

                                   پس دوست داشته باش و زندگی کن" 

نويسنده: محمد تاريخ: پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

دوباره سیب بچین حوا...
من "خسته ام "
بگذار از اینجا هم بیرونمان کنند.

نويسنده: محمد تاريخ: سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

میلاد حضرت معصومه(ع) و روز دختر مبــــــــارک ......

 

 

مــیـــلاد نـــور دیـــده رضـــا، کـــعـــبـــه دلـــهــا

حـــضـــرت مـعــصومه علیها السلام خجسته باد

اس ام اس برای روز دختر و ولادت حضرت معصومه در ادامه مطلب .........

 

 


ادامه مطلب
نويسنده: محمد تاريخ: سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

کاش.........

کـاش مـی فـهـمیـدی

قـهـر میـکنم تـا دسـتـم را مـحـکمتر بگیـری


و بـلـنـدتـر بـگـویی :


بـمان . . .


نـه ایـنـکـه شـانـه بـالا بـیـنـدازی؛


و آرام بـگویـى هـر طور راحـتـى

نويسنده: محمد تاريخ: سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

مي نويسم بدون تو...

مینویسم بدون تو
بدون حضور تو
با دلی تنها
با هزار آه
با نگاهی بغض آلود به این فاصله
به این شب ها به این کاغذ های باطله
کاغذ هایی برای کشیدن لطافت نگات
برای بیان مخمل رنگ چشمات
بدون تو
این واژه دلتنگی چه معنای دلگیری دارد
چه وسعتی...چه رنگ شبگیری دارد
بدون تو
سوگی دارد فضای اتاقم
و از با تو بودن خیال میبافم
اشک تمدید می شود در نگاهم
بدون تو آه بدون تو...
حسرت چه جولانی میدهد برای لحظه دیدار
جسمم چگونه میجوشد  در این سوی دیوار
مثل یک بیمار
گذر کند این زمان طعنه تلخی است انگار
بدون تو  قصه نیست
حال امشب و هر شب من است
بدون تو
لحظه های با تو بدون مثل نام قشنگ تو
پرستو وار از خاطره آرامشم کوچ میکند
بدون تو آه که زمان با من انگار گل یا پوچ میکند
بدون تو حال من اما...
پشت یک واژه آه
من تا همیشه تنها
ساده و کودکانه گریه میکنم....

نويسنده: محمد تاريخ: دو شنبه 27 شهريور 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ


نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to xn--mgblg7aycvabesf.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com